کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

يك سال گذشت...

بی تو سالی گذشت  و غم نبودنت هر روز بیشتر از قبل آزارم می دهد... و من در عجبم که چقدر من از جان سختی خود بی خبر بودم .....! کمی بیشتر از یک سال از اون روزهای سخت رفتن ،مامان عفت مهربونم گذشته هرچند برای من و احساس زخم خورده و بینوای من انگار که سالهاست در این دنیای وانفسا و بیرحم تنهایم ...انگار عمریست که صدای همیشه مهربانش را نشنیده ام ... از اون روزهای تلخ بیشتر از یکسال گذشت ولی من هنوز به نداشتن آغوشش...به نشنیدن صدای همیشه مهربانش ...و به تمام خوبیهایش که همه عمر زندگیم بود عادت نکردم ...تمام شب را با رویای او به صبح میرسانم و هر صبح هنوز به شوق شنیدن صدایش از خواب بیدار میشوم ولی افسوس که با هر بیداری یک روز بیشتر از خاطره ه...
30 تير 1394

خاله رعنا جونم ...

چند روز پيش كه داشتم با خاله رعنا جون تلفني صحبت ميكردم ، گفت كه شنبه صبح خونه باشيد چون من واسه كياراد يك هديه كوچولو پست كردم دوست دارم خودش بره از آقاي پستچي تحويل بگيره ...آخه پسر قشنگ من به آقاي پستچي علاقه خاصي داري و تا به حال هر بار بسته پستي داشتيم شما خواب بودي و موفق نشدي كه آقاي پستچي را ببيني و خاله رعنا جونم چون حواسش به همه چيز هست و شما را هم بي نهايت دوست داره دوباره واست يك هديه فرستاده بود ... منم شب قبل از اينكه بخوابيم واست توضيح دادم كه فردا وقتي آقاي پستچي اومد ميريم بسته مون را تحويل ميگيريم ببينيم خاله رعنا جون چي واسه پسرم فرستاده ... ولي از برشانسي نميدونم كي آقاي پستچي اومده بود كه من و شما متوجه صداي زنگ نشدي...
10 تير 1394
1